روزهای سرد زمستونی
آقا کوچولوی مامانی اين روزها هر لحظه داری عاقل تر می شی که دلم حسابی برات ضعف می ره مخصوصا وقتی جمله ها رو تکرار می کنی ولی با کلمات اشتباه مثلا می گی " مامان ددا جورابم خوراس شده " اين روزها که صبح از خواب بيدار می شيم چون هوا تاريکه به قول خودت " شبه " وقتی حين آماده کردنت که اکثر وقتها اتفاق می افته ،بيدار می شی اشک تو چشمام جمع می شه. البته اکثر وقتها خيلی خوش اخلاقی هيچی هم نمی گی تا بيدار می شی با تاکيد می گی "بابايی بغغلم کن" که مثل ی آقا کوچولو ميری بغل بابايی و کلی کيف می کنی بعد هم ی اسباب بازی انتخاب می کنی و با خودت می بری مهد (از همه بيشتر توی اسباب بازيهات عاشق ماشين های ساخت ...
نویسنده :
مامان ايليا
14:33